کد مطلب:134007 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224
عمر و تبعیضات مالی
تبعیضات نژادی و برتری دادن عرب را بر عجم نه تنها در حكومت عمر در زمینه ی مسكن و در مورد ارث و مانند آنها عملی می گردید بلكه در جنبه های مالی و استفاده از بیت المال هم چهره ی كریه خود را بخوبی آشكار می ساخت بفرمان عمر در استفاده از بیت المال نه تنها عربها نسبت به عجم سهم بیشتری داشتند بلكه حتی در بین اعراب هم بعضی از تیره ها و قبیله ها امتیازات چشمگیری را نسبت به قبایل دیگر دارا بودند، شعاع عمل كرد عمر در این مورد تا آنجا وسیع بود كه سخت مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفت تا آن حد كه به حسب ظاهر تصمیم داشت كه این تبعیض را از میان بردارد و خود می گفت «اگر این سال را زنده بمانم مساوات بین تمام قبیله ها را (در استفاده از بیت المال) رعایت خواهم نمود و دیگر هیچ سرخی را بر سیاه و نه عربی را بر عجم برتری نخواهم داد و آنگونه می كنم كه رسول خدای و ابوبكر انجام می دادند» [1] .
آری تبعیضات و فشارهای نابجائی كه در حكومت عمر نسبت به عجمها و تیره های نا معروف عرب انجام می شد تا آنجا بالا گرفته بود كه دیگر غیر قابل تحمل شده بود و این ستمها همچنان ادامه داشت تا بالاخره عمر به خاطر آنها جان خود را از دست داد و به دست یك عجم و ایرانی رنجدیده ترور گردید، ابو لؤلؤ كه از ستم مولای خود مغیره سخت به ستوه آمده
بود برای شكایت نزد عمر رفت و از بیدادگری وی شكوه نمود و گفت «مولای من مغیره مرا آزاد گذاشت تا كار كنم و در ازاء هم باید هزینه ی زندگی خویش را تأمین نمایم و هم روزانه دو درهم به وی بدهم و بدست آوردن این مبلغ هر روز برای من بسیار سخت و دشوار است عمر گفت چه صنعتی بلدی؟ ابولؤلؤ گفت نجاری، آهنگری و نقاشی عمر گفت در این صورت دادن دو درهم روزانه ستمی بر تو نیست سپس از ابو لؤلؤ خواست تا آسیائی برای او بسازد وی با لحنی خاص به او گفت برای تو آسیائی بسازم كه خبر آن در شرق و غرب منتشر گردد، عمر بعداً گفته بود كه این عجمی مرا تهدید كرده است [2] .
آری تبعیضات و فشارهای نابجائی كه در حكومت عمر نسبت به عجمها و تیره های نا معروف عرب انجام می شد تا آنجا بالا گرفته بود كه دیگر غیر قابل تحمل شده بود و این ستمها همچنان ادامه داشت تا بالاخره عمر به خاطر آنها جان خود را از دست داد و به دست یك عجم و ایرانی رنجدیده ترور گردید، ابو لؤلؤ كه از ستم مولای خود مغیره سخت به ستوه آمده
بود برای شكایت نزد عمر رفت و از بیدادگری وی شكوه نمود و گفت «مولای من مغیره مرا آزاد گذاشت تا كار كنم و در ازاء هم باید هزینه ی زندگی خویش را تأمین نمایم و هم روزانه دو درهم به وی بدهم و بدست آوردن این مبلغ هر روز برای من بسیار سخت و دشوار است عمر گفت چه صنعتی بلدی؟ ابولؤلؤ گفت نجاری، آهنگری و نقاشی عمر گفت در این صورت دادن دو درهم روزانه ستمی بر تو نیست سپس از ابو لؤلؤ خواست تا آسیائی برای او بسازد وی با لحنی خاص به او گفت برای تو آسیائی بسازم كه خبر آن در شرق و غرب منتشر گردد، عمر بعداً گفته بود كه این عجمی مرا تهدید كرده است [2] .
[1] تاريخ يعقوبي ج 2 صفحه ي 132.
[2] كامل ابن اثير ج 3 صفحه 19.